Monday, October 09, 2006

17/07/1385





اعدام، قتل عمد دولتي است
شما درباره اعدام چه فكر مي‌كنيد ؟ لطفا" ما را از نظرات خود آگاه سازيد . ايميل ارتباطی ما در انتهاي خبرنامه موجود مي‌باشد
فردا روز جهاني مبارزه با اعدام است . سازمان جوانان كمونيست از طرف خود و به نمايندگي از تمام انسانهاي
آزاديخواه و متمدن دنيا خواهان برچيده شدن تمام انواع اعدامهاي دولتي و غير دولتي است و يك دنياي بهتر بدون
اعدام و قتل انسانها را مي‌خواهد
جمهوري اسلامي عقب نشست ؟
کبرا رحمان پور دوباره محاکمه می شود
اعتماد : در حالي‌ كه‌ شوراي‌ حل‌ اختلاف‌ پرونده‌ كبرا رحمانپور را به‌ دليل‌ عدم‌ حضور اولياي‌ دم‌ مقتول‌ و نبود نشاني‌ مشخا" از آنها دوباره‌ نزد رييس‌ قوه‌ قضاييه‌ فرستاد تا آيت‌الله‌ شاهرودي‌ دستور اجراي‌ حكم‌ قصاص‌ براي‌ كبرا را صادر كند، وكيل‌ عروس‌ سياه‌بخت‌ مداركي‌ را در پرونده‌ يافته‌ است‌ كه‌ در صورت‌ محاكمه‌ مجدد كبرا احتمال‌ دارد وي‌ از مرگ‌ نجات‌ يابد.
به‌ گزارش‌ خبرنگار ما، عبدالصمد خرمشاهي‌ وكيل‌ مدافع‌ كبرا رحمانپور زن‌ 27 ساله‌يي‌ كه‌ متهم‌ است‌ 7 سال‌ پيش‌ مادرشوهر خود را با ضربات‌ چاقو به‌ قتل‌ رسانده‌ در حالي‌ كه‌ پرونده‌ موكلش‌ براي‌ اجراي‌ حكم‌ نزد رييس‌ قوه‌ قضاييه‌ ارجاع‌ شده‌ است‌، آن‌ را مورد بررسي‌ مجدد قرار داد و مداركي‌ پيدا كرد كه‌ رسيدگي‌ مجدد به‌ آن‌ مي‌تواند كبرا را از مرگ‌ نجات‌ دهد. يكي‌ از اين‌ دلايل‌ نقا در نظريه‌ پزشكي‌ قانوني‌ است‌. در نظريه‌ پزشكي‌ قانوني‌ كه‌ 7 سال‌ پيش‌ صادر شده‌ آمده‌ است‌: كبرا رحمانپور بشدت‌ دچار افسردگي‌ است‌ و شرايط‌ بد زندگي‌ او مشكلات‌ فراواني‌ را برايش‌ به‌ وجود آورده‌ است‌. اما اينكه‌ وي‌ در آن‌ لحظه‌ دچار جنون‌ آني‌ شده‌ يا خير هنوز مورد بررسي‌ قرار نگرفته‌ است‌.
اين‌ در حالي‌ است‌ كه‌ وكيل‌ كبرا و گروهي‌ از كارشناسان‌ معتقد هستند كبرا رحمانپور بخاطر وضعيت‌ بد زندگي‌ و بيماري‌ افسردگي‌اش‌ دچار اخلال‌ در اراده‌ شده‌ و در چنين‌ شرايطي‌ مرتكب‌ قتل‌ شده‌ است‌.
دومين‌ ايرادي‌ كه‌ در پرونده‌ وجود دارد، مساله‌ درگيري‌ كبرا و مادرشوهرش‌ است‌. مطابق‌ نظريه‌ پليس‌ در روز قتل‌، كبرا پس‌ از ورود به‌ خانه‌ با مادرشوهرش‌ مواجه‌ مي‌شود و بين‌ آنها درگيري‌ لفظي‌ صورت‌ مي‌گيرد و كبرا سعي‌ مي‌كند مقتول‌ را آرام‌ كند، اما مادرشوهر كبرا با چاقوي‌ تزييني‌ عليرضا شوهر كبرا (پسر مقتول‌) به‌ عروس‌ سياه‌بخت‌ حمله‌ مي‌كند و كبرا براي‌ نجات‌ جان‌ خود با اين‌ زن‌ درگير مي‌شود و در حين‌ درگيري‌ انگشتان‌ دست‌ كبرا بشدت‌ بريده‌ مي‌شود به‌ گونه‌يي‌ كه‌ وي‌ پس‌ از انتقال‌ به‌ اداره‌ آگاهي‌ بخاطر خونريزي‌ شديد از ناحيه‌ انگشتان‌ آسيب‌ ديده‌ به‌ درمانگاه‌ انتقال‌ مي‌يابد و تحت‌ مداوا قرار مي‌گيرد. شدت‌ اين‌ جراحات‌ به‌ حدي‌ بوده‌ كه‌ حتي‌ بعد از گذشت‌ ماه‌ها پزشكي‌ قانوني‌ بريدگي‌هاي‌ حاصل‌ از درگيري‌ را روي‌ دستان‌ كبرا مورد تاييد قرار داده‌ است‌. در صورت‌ بررسي‌ اين‌ موضوع‌ اين‌ مساله‌ كه‌ كبرا هنگام‌ قتل‌ از خود دفاع‌ كرده‌ است‌، قوت‌ مي‌گيرد. طرح‌ اين‌ ايرادات‌ در پرونده‌ كبرا پس‌ از گذشت‌ 7 سال‌ در حالي‌ بيان‌ شده‌ است‌ كه‌ كبرا رحمانپور معروف‌ به‌ عروس‌ سياه‌بخت‌ در اين‌ مدت‌ حتي‌ پاي‌ چوبه‌ دار هم‌ رفته‌ و بازگشته‌ و تلاش‌ رييس‌ قوه‌ قضاييه‌ و وكيل‌ مدافع‌ كبرا براي‌ گرفتن‌ رضايت‌ از اولياي‌ دم‌ مقتول‌ به‌ جايي‌
نرسيده‌ است‌. عبدالصمد خرمشاهي‌ وكيل‌ مدافع‌ كبرا در خصوص‌ اينكه‌ با توجه‌ به‌ شرايطي‌ كه‌ كبرا داشته‌ است‌ آيا مي‌توان‌ براي‌ محاكمه‌ دوباره‌ او تلاش‌ كرد، گفت‌: هر زماني‌ كه‌ مداركي‌ مبني‌ بر بي‌گناهي‌ متهم‌ در پرونده‌ يافت‌ شود مي‌توان‌ او را محاكمه‌ كرد. خوشبختانه‌ رياست‌ محترم‌ قوه‌ قضاييه‌ در خصوص‌ پرونده‌ كبرا رحمانپور بررسي‌هاي‌ لازم‌ را انجام‌ داده‌ چرا كه‌ اين‌ مقام‌ محترم‌ به‌ افكار عمومي‌ احترام‌ گذاشته‌ و شرايط‌ متهم‌ در زمان‌ ارتكاب‌ جرم‌ را در نظر گرفته‌ است‌.
وي‌ افزود: طي‌ 2 نامه‌يي‌ كه‌ قبلا براي‌ رياست‌ قوه‌ قضاييه‌ نوشته‌ شد و براي‌ مساعدت‌ در خصوص‌ اين‌ پرونده‌ از ايشان‌ تقاضا شد آيت‌الله‌ شاهرودي‌ پرونده‌ را براي‌ مذاكره‌ با اولياي‌ دم‌ به‌ شوراي‌ حل‌ اختلاف‌ فرستاد اما متاسفانه‌ بار اول‌ اولياي‌ دم‌ حاضر به‌ گذشت‌ نشدند و بار دوم‌ حتي‌ حاضر نشدند به‌ شوراي‌ حل‌ اختلاف‌ بيايند.
خرمشاهي‌ در ادامه‌ گفت‌: ايرادات‌ موجود در پرونده‌ را طي‌ نامه‌يي‌ نزد رييس‌ قوه‌ قضاييه‌ خواهم‌ فرستاد چرا كه‌ در كنفرانسي‌ كه‌ در دانشگاه‌ تهران‌ برگزار شد، روانشناسان‌ و جرم‌شناسان‌ حاضر پس‌ از بررسي‌ دقيق‌ ماجراي‌ پرونده‌ كبرا اعلام‌ كردند او هنگام‌ قتل‌ دچار جنون‌ شده‌ است‌. اين‌ مساله‌يي‌ است‌ كه‌ در سيستم‌ قضايي‌ تمام‌ دنيا وجود دارد اما متاسفانه‌ در پزشكي‌ قانوني‌ ما مورد بررسي‌ قرار نگرفته‌ است‌.
اما نبايد فراموش‌ كرد تصميم‌ به‌ قصاص‌ كبرا بايد با اذن‌ رييس‌ قوه‌ قضاييه‌ باشد و اميدوارم‌ آيت‌الله‌ شاهرودي‌ مثل‌ هميشه‌ به‌ ايرادات‌ وارده‌ توجه‌ و دستور اعاده‌ دادرسي‌ را صادر كند

گزارشی کوتاهی از مراسم روز جهانی کودک در پارک لاله و متن سخنرانی افسانه عظیم زاده عضو جمعیت دفاع از حقوق کودکان کار و خیابان
بعد از ظهر روز جمعه مورخه 14/7/1385 محل آمفی تئاتر رو باز پارک لاله شاهد گردهمایی بزرگی در دفاع از حقوق انسانی کودکان بود.
این مراسم که به مناسبت روز جهانی کودک برگزار می گردید در ساعت 30/14 از درب غربی پارک لاله با راهپیمایی جمعیت کثیری از کودکان کار و فعالین حقوق کودک با در دست داشتن پلاکاردهایی با مضمون دفاع از حقوق کودکان به سمت محل آمفی تئاتر رو باز این پارک شروع شد. بدنبال این راهپیمایی و تجمع آنان در محل آمفی تئاتر، مراسم با اعلام برنامه توسط خانم ستاره بهرنگ یکی از اعضای جمعیت و اجرای سرود توسط کودکان کار آغاز گردید. برنامه های این مراسم که با استقبال پر شور جمعیت حاضر روبرو شد به شرح زیر بود:
اجرای سرود در حین شروع مراسم و ادامه آن توسط کودکان کار- اجرای تئاتر با کارگردانی علی بنی هاشمی توسط گروه تئاتر جمعیت در رابطه با کار کودکان و آزار و اذیت آنها- قرائت دو داستان که توسط خود کودکان کار به نامهای پرویز غلامی و سلسله تاجیک نوشته شده بود- سخنرانی افسانه عظیم زاده یکی از اعضای جمعیت دفاع از حقوق کودکان کار و خیابان- اجرای موسیقی توسط گروه موسیقی متال armaiti
همچنین در این مراسم نمایشگاهی از عکسها، قصه ها و نقاشی های کودکان کار و برشورهایی در معرفی "جمعیت دفاع از حقوق کودکان کار و خیابان" و حقوق کودک بر پا شده بود که با استقبال گسترده شرکت کنندگان در مراسم مواجه گردید.
پخش قطعنامه جمعیت و جمع آوری امضا برای این قطعنامه در طوماری پارچه ای در طول مراسم و پایان آن از دیگر فعالیتهایی بود که در این گردهمایی صورت گرفت.
شرکت حدود دو هزار نفر در این مراسم و استقبال بی نظیر آنان از طرح مسئله حقوق کودکان، گواهی بود بر اراده و خواست همه اقشار مردم در پایان دادن به تبعیض بر علیه کودکان مهاجر، رفع ستم از کودکان کار و اولویت حق کودکان برای داشتن یک زندگی شاد و مرفه، بر هر مصلحتی اعم از نژاد، ملیت، مذهب، جایگاه خانوادگی و....

متن سخنرانی افسانه عظیم زاده عضو جمعیت دفاع از حقوق کودکان کار و خیابان در مراسم روز جهانی کودک در پارک لاله تهران

من اول به کودکان حاضر در مراسم سلام میکنم، چون اولا به دلیل کودک بودنشان مقدمند و دوم اینکه امروز روز آنان است و سلام به شما مهمانان بزرگسالی که با حضورتان در این مراسم نشان دادید که چقدر مسئله کار کودک و کودک کار برایتان اهمیت دارد، خوشامد میگویم به همه شما.
من افسانه عظیم زاده هستم یکی از داوطلبین فعال در جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان. حدود یکسال و نیم است که در پروژه جمعیت فعالیت میکنم و اساسا مسئله ای که مرا ترغیب به فعالیت در این جمعیت کرد وجود و حضور وسیع و گسترده کودکان کار در سطح جامعه بود. من مطمئن هستم که همه ما در طول روز چندین بار با این کودکان در سطح شهر برخورد میکنیم. کودکان کار و خیابان جزو بی حقوق ترین انسانهای جامعه هستند، مسئله ای که این بی حقوقی را فاجعه آمیزتر میکند اینست که کودکان کار به دلیل کودک بودنشان قادر به گرفتن حقشان نیستند. کودکان کار به دلیل حضورشان در کارگاهها، خیابانها و کارخانه ها در معرض انواع آسیبهای اجتماعی و بی حقوقی مطلق قرار میگیرند. یکی از پایه ای ترین حقی که این کودکان از آن محرومند، حق کودکانه زیستن است. حقی که بطور طبیعی هر کودکی که متولد میشود باید از آن برخوردار باشد. کودکانه زیستن به معنای بازی، زندگی در محیطی شاد، آرام و سالم و برخورداری از حمایت عاطفی و آموزش مناسب است و دقیقا به دلیل این همه بی حقوقی در مورد کودکان است که روند رشد طبیعی و جسمانی و روانی آنها آسیبهای جدی می بیند و در نتیجه ی آسیبهایی که از این ناحیه به آنها تحمیل میشود در جامعه بعدها از آنها به عنوان بزهکار و بر هم زننده آرامش نام برده میشود، چرا؟
سوالی که در برابر ماست اینست که دلیل این همه بی حقوقی چیست، علت و منشا اصلی کودکان کار کدام است؟
این سوالی است که همه ما به جواب دو کلمه ای آن واقفیم: فقر اقتصادی. این پاسخ در عین سادگی و کوتاهیش در بر دارنده مسائل بسیاری است، فقر اقتصادی مسئله ایست که تقریبا 95 در صد از انسانهای کره زمین را که در جریان تولید ثروت دخیل هستند در بر میگیرد، انسانهایی که تمامی ثروت در دنیا را تولید میکنند نهایتا سهم ناچیزی از ثروتی که خود تولید میکنند نصیبشان میشود، در عین حال این انسانها قربانیان اصلی سایر مسائل جامعه بشری از قبیل جنگ، تجاوز و مسائلی از این قبیل هستند که 5 درصد باقیمانده جمعیت جهان برای افزایش سرمایه و ایجاد سودهای کلان به کار میگیرند.
کودکان کار و خیابان در خانواده هایی زندگی میکنند که از نظر اقتصادی در پایین ترین سطح قرار دارند و یا در خانواده های مهاجر به هر دلیلی از جمله جنگ که این نیز شامل شرایط بد اقتصادی میشود. معمولا میگویند کودکان کار و خیابان بی سرپرست یا تک سرپرست هستند و به نوعی مقوله کار کودک را به نبود پدر یا مادری که تامین کننده نیازهای اولیه و اساسی کودک است مرتبط میکنند. ولی واقعیت این است که اکثر کودکان کار در خانواده هایی زندگی میکنند که هر دو والد حضور دارند ولی پدر و مادرها علیرغم تلاش بی امانشان برای تامین معیشت خانواده تقریبا نا کام هستند و در نتیجه کودک برای بر داشتن این بار سنگین و تامین نیازهای خود و خانواده اش به یاری آنها می شتابد و به صورت یک قربانی روانه بازار کار میشود. از اینرو اساسا شرایط نا بسامان اقتصادی و اجتماعی در اغلب کشورهای جهان عامل این مسئله و باز تولید کننده آن است.
با توجه به تمام این مسائل حذف کار کودک نیازمند تغییر بنیادی ساختار اقتصادی، اجتماعی موجود است اما تا آنزمان تکلیف این کودکان چیست؟ کودکانی که هم اکنون در محیطهای کار هستند و در معرض انواع آسیبهای جسمی و روحی قرار دارند.
واقعیت اینست که ما انسانها به دلیل ویژگی های فردی و اجتماعیمان نمیتوانیم نسبت به مسئله به این بزرگی و فاجعه آمیزی که در همه جای اجتماعی که در آن زندگی میکنیم ریشه دوانده است بی تفاوت باشیم و دقیقا از همین موضع است که جنبش جهانی مبارزه علیه کار کودک، مبارزه علیه بی حقوقی کودکان شکل گرفته است که یکی از دستاوردهای آن پیمان نامه جهانی حقوق کودک است. این پیمان نامه در نوامبر 1989 به تصویب رسید و همه کشورهای جهان به جز دو کشور آنرا پذیرفته اند و موظف هستند که تمام مواد مندرج در پیمان نامه را به اجرا در آورند. پیمان نامه جهانی حقوق کودک با وجود تمام کاستی ها و نقصها و ضعفهایی که دارد نقطه شروع مناسبی است برای بهتر کردن زندگی کودکان در همین شرایط نابسامان، تا آنها بتوانند خوب زندگی کردن را تجربه کنند. متاسفانه در ایران با وجودی که دولت جمهوری اسلامی پیمان نامه را پذیرفته است و آنرا مشروط امضا کرده است اما به دلیل نبود ضمانت اجرایی قوی و پیگیری مناسب برای اجرای بندهای پیمان نامه، کودکان در وضعیت بدی قرار دارند و روز بروز وضعیت آنان بدتر هم میشود. به عنوان مثال ماده 2 پیمان نامه صریحا اعلام میکند که نباید بین کودکان هیچ تفاوتی قائل شد و کودکان از هر جنس، رنگ، نژاد و مذهبی که هستند با هم یکسانند و حقوقی برابر با یکدیگر دارند ولی در واقعیت کودکان مهاجر جزو بی حقوق ترین کودکان جامعه هستند و از ابتدائی ترین حقوق یک کودک مانند حق تحصیل در سیستم آموزش رسمی کشور، حق برخورداری از تسهیلات بهداشتی مناسب و همینطور بیمه تامین اجتماعی محروم هستند.
در مجموع میخواهم بگویم که در حال حاضر پیمان نامه تنها سند رسمی است که ما برای بهتر کردن زندگی کودکان داریم ولی کودکانی که در ایران زندگی میکنند به دلیل نبودن ضمانت اجرایی برای پیمان نامه از این دستاورد بزرگ جهانی بهره ایی نمی برند. جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان با هدف محو کار کودک تاسیس شده است و یکی از برنامه های عملی آن فعال کردن علاقه مندان به مسائل حقوقی کودک در جهت تغییر قوانین و تغییر شرایط برای بهتر کردن شرایط زندگی کودکان است. جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان با 5 نفر تاسیس شد و در حال حاضر حدود هفتصد نفر عضو دارد که 50 نفر از آنها در جمعیت به طور مداوم و پیگیر فعالیت میکنند، تعدادی هم عضو حامی دارد. ما از همه شما دعوت میکنیم تا با پیوستن به این جنبش بزرگ جهانی و عضویت در جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان و یا تشکیل چنین نهادهایی در اعتراض به شرایط نا مساعد زندگی کودکان با ما همصدا شوید و به احقاق حقوق آنان کمک کنید .

جشنواره بزگ "دفاع از حقوق کودکان درسنندج
جشنواره بزرگ دفاع ازحقوق کودکان روزیکشنبه 16 مهرما ه با حضور گسترده مردم ، کودکان ونوجوانان برگزار شد .
امروز سنندج صحنه برگزاری مراسم با شکوهی بود در دفاع از حقوق کودک، که با حضور دوهزار نفر ازخانواده ها و گروههای سنی کودکان همراهی شد.
این جشنواره که به همت نهاد مردمی کانون دفاع از حقوق کودکان و به مناسبت روز جهانی کودک در سالن ورزشی محمد اورازمرکز شهر سنندج وافع در خیابان کشاورز برگزار گردید. مورد استقبال مردم ونهادهای اجتماعی قرارگرفت .
حضور کودکان و نوجوانان و خانواده هايشان به حدي بود که عملا صداي مجري برنامه ها به گوش نمي رسيد سالن از شادي و زرق وبرق ورقص کودکان موج مي زد کودکان سرود می خواندند می رقصیدند و هنرنمایی میکردند . جشنواره با تنوع و شادی خاصی همراه بود کودکان رقص وپایکوبی کردند آواز خواندند و روز کودک را گرامی داشتند موج شادی کودکان همه را به وجد آورده بود سخنرانی ها به علت شادابی و شور وشوق کودکان ازبرنامه ها حذف شد ، سخنرانان ترجیح دادند که با کودکان باشند کودکان داد می زدند کودکانه می خوانیم کودکانه می رقصیم کودکانه می خواهیم . نمایشگاه و ایستگاه نقاشی برای کودکان ، موسیقی کودکان و عروسک بازی و کاردستی کودکان ، فعالیتهای هنری وشاد کودکان دراین جشنواره بسیار متنوع بود.
مردم درموردحقوق کودک بحث و گفتگو کردند درمورد مشکلات و زندگي کودکان صحبت کردند سالن محل تجمع مملو ازمردم وکودکان بود بطوريکه جايگاه پيش بيني شده ظرفيت اين تجمع را نداشت وبرخي تا پایان مراسم سرپاي خود ايستادند و کودکان وفعالين حقوق کودک را براي برگزاري مراسم تشويق مي کردند وياري مي دادند خبرنگاران و رسانه ها از اين مراسم خبر تهيه کردند.
این جشن واره در نوع خود کم نظیر بود ، جمعيت زياد، لباسهاي رنگارنگ ، فعاليتهاي شاد ومتنوع ، موسيقي ، رقص وآواز ، ودهها فعاليت هنري ديگر ، قطعنامه وبیانیه ازتمایزات این مراسم بود
حضور کودکان ونوجوانان در سنين مختلف همراه خانواده ها و معلمين ومربيان خود اعضای نهاد کانون دفاع از حقوق کو دکان وفعالين مدني نهادها ي جامعه حمايت زنان و انجمن معلمان کردستان و وساير نهادهاي فرهنگي واجتماعي ، فعاليت ومشارکت دراين جشنواره ابعاد عظمت اين جشنواره را به نمایش عموم گذاشت.
در پایان نیز قطع نامه ای صادر شد که علاوه بر دفاع از کودکان به سایر مسایل اجتماعی که به زندگی کودکان ارتباط دارد نیزپرداخته بود اخبار تکمیلی بزودی درج می گردد.
دبیرخانه کانون دفاع از حقوق کودکان
16 مهرماه 85

عكسهايي از مراسم روز جهاني كودك در ايران




















اعتراض فدراسیون بین المللی کارگران نساجی، دباغی و چرم به جمهوری اسلامی ایران
موضوع: نامه از فدراسیون بین المللی کارگران نساجی، دباغی و چرم به مقام عالی ریاست جمهوری اسلامی ایران
مقام عالی ریاست جمهوری ایران
محمود احمدی نژاد
من بنمایندگی از طرف فدراسیون بین المللی کارگران نساجی، دباغی و چرم که یک فدراسیون جهانی کارگری با 220 اتحادیه از 110 کشور و10 میلیون عضو است برایتان نامه می نویسم تا نگرانی خود را در اعمال خشونت نیروهای پلیس علیه کارگران اعلام کنم.
آنگونه که من مطلع شده ام در26 شهریور ماه 1385 پلیس مسلح ضد شورش به کارگرانی از شرکت فرش البرز در شهر بابلسر حمله کرد . این کارگران جمع شده بودند تا تلاش کنند دریابند که کارخانه چه زمانی بازگشایی خواهد شد.
با بسته شدن این کارخانه در چند ماه قبل صد ها نفر از کارگران کارشان را از دست دادند. یک هفته قبل از این حمله به کارگران، فرماندار شهر بابلسر گروهی از کارگران را به جلسه گفتگو درباره آینده کارخانه دعوت کرد. در این جلسه به کارگران گفته شد که مقدمات بازگشانی در این کارخانه برای 26 شهریورماه آماده شده است. این موضوع که کارخانه بازگشایی خواهد شد نیز از کانال تلویزیون محلی پخش شد.
اما از آنجایی که دیگر هیچ خبری نشد، کارگران در روز 26 شهریورماه؛ روزی که قرار بود کارخانه بازگشایی شود تجمع کردند. دو گروه شدند؛ یک گروه به سمت فرمانداری و یک گروه به سمت اداره کار شهرستان رفتند تا اطلاعات بیشتری دریافت کنند. در هر دو محل آنها با نیروهای امنیتی و پلیسی مواجه شدند که ضمن تیر اندازی هوایی با باتون و گاز اشک آور به آنها حمله ور شدند. حدود 40 کارگر دستگیر شدند. کارگران بازداشت شده در مدت سه روز در یک مرکز بازداشت در ساری تحت فشار بودند تا تعهدی امضاء کنند مبنی بر اینکه دیگر در هیچ "فعالیت سیاسی" شرکت نخواهند کرد.
تا آنجایی که من متوجه شده ام حمله به کارگران شرکت البرز بدنبال تعداد دیگری از سایر حملات نیروهای پلیس و امنیتی به تجمعات اعتراضی کارخانجات در بخشهای مرتبط با این فدراسیون در هفته های قبل از آن صورت گرفت. به من اطلاع داده اند که بخشهای صنعتی مرتبط با این فدراسیون بشدت با بستن کارخانجات و تحمیل شرایط بد کاری از جمله نپرداختن دستمزدها و ساعات طولانی کار آسیب دیده است.
تظاهرات کارگران کارخانه رحیم زاده اصفهان که در حقیقت به دستمزدهای معوقه 9 ماهه گذشته خود اعتراض داشتند توسط نیروهای امنیتی پلیس در همان روزی مورد حمله قرار گرفت که به کارگران شرکت فرش البرز در بابلسر حمله شد.
در روز چهارم شهریور ماه پلیس ضد شورش، کارگران کارخانه نساجی پرریس را مورد حمله قرار داد. این کارگران برای رسیدن به خواسته هایشان اعتصاب کرده بودند که این خواسته ها شامل پایان دادن به قراردادهای کوتاه مدت تحمیلی از سوی مدیریت کارخانه، بازگشت به کار رهبر اخراجی اتحادیه شان بهزاد سهرابی و رعایت حق سازماندهی و تشکل بود. نیروهای امنیتی، پلیس ضد شورش و تعدادی از مقامات دولتی در خارج از کارخانه جمع شدند. آنها به کارگران گفتند که شورای امنیت استان دستور داده که" بدون هیچ توضیحی" به اعتصاب خاتمه داده شود. وقتی که کارگران حاضر نشدند که به اعتصاب پایان بدهند توسط نیروهای امنیتی و سایر نیروها با گاز اشک آور و باتون مورد حمله قرار گرفتند. نیروهای امنیتی نه تنها به کارگران بلکه به خانواده های آنها که از کارگران حمایت می کردند اعم از کودک و سالخورده حمله کردند و آنها را به زور به داخل اتوبوسها برده و از منطقه دور کردند. دو نفر دستگیر شدند که بعدا با وثیقه آزاد شدند.
مقام عالی! حق سازماندهی و اقدام جمعی در دفاع از منافع اقتصادی حق اساسی همه کارگران است که در پیمان نامه های 87 و 98 سازمان جهانی کار به رسمیت شناخته شده است. به شما توصیه می کنم که در تضمین حمایت قانونی چنین حقوقی در سیستم خود فورا اقدام کنید و به استفاده از اعمال خشونت علیه کارگرانی که در اقدامات بحق خود در دفاع از حقوقشان مشارکت می کنند پایان دهید.
با احترامات
نیل کیرنی
دبیر کل فدراسیون بین المللی کارگران نساجی، دباغی و چرم
*Subject:* Letter from ITGLWF to His Excellency the President of the Islamic Republic of Iran
His Excellency Mahamud Ahmadi-Nejad
President
Islamic Republic of Iran
Your Excellency,
I am writing on behalf of the International Textile, Garment and Leather Workers’ Federation, a Global Union Federation bringing together 220 affiliated unions in 110 countries with a combined membership of 10 million members, to express concern at the use of violence by the security forces against workers.
I understand that on September 16 2006, armed riot police attacked workers from the Alborz carpet factory in the city of Babolsar who had gathered to try to find out when their factory would be re-opening.
The factory had been closed for several months and several hundred workers had lost their jobs. Then, a week prior to the incident, the local Governor invited a group of workers to a meeting to discuss the future of the plant. The workers were told that preparations were underway to re-open the plant on September 16. It had also been reported on local television that the factory would re-open.
But when nothing further was heard, the workers gathered on September 16, the day the factory was supposed to re-open, and walked in two groups - one to the Governor’s office and one to the labour office – to demand more information. In both locations they were met with security forces, who fired shots in the air and attacked the workers with rifle butts and tear gas. About forty workers were arrested. The workers were detained for three days at a detention centre in Sari, where they were forced to sign guarantees that they would not be involved in any further ‘political activities’.
I understand that the attack on Alborz workers comes in the wake of a number of other attacks by the security forces against workers’ protests in our sectors recent weeks. I understand that our sectors of industry have been badly hit by plant closures and deteriorating working conditions, including wage cuts and longer working hours.
A demonstration by workers at the Rahim Zade plant in the city of Isfahan who were protesting at the fact they had not received their wages for the past nine months was crushed by the security forces on the same day as the Alborz incident.
On August 26, riot police attacked workers from the Parris textile factory in Sanandaj, who had gone on strike in support of demands for an end to the short-term contracts imposed by management; the reinstatement of fired union leader Behzad Sohrabi, and respect for the right to organise. The security forces, anti-riots squads and a number of government officials showed up outside the plant. They told the workers that the province’s Security Council had ordered an end to the strike by ‘any means necessary’. When the workers refused to desist from their action, they were attacked by the security forces and other officers using tear gas and batons. The security forces attacked not only the workers but their family members who were supporting them, including young children and elderly people, who were forced into buses and removing them from the area. Two people were arrested and released later on bail.
Your Excellency, the right to organise and to take collective action in order to defend their economic interests is a fundamental right of all workers, enshrined in ILO Conventions No. 87 and 98. I would urge you to take immediate action to ensure these rights are upheld and to put an end to the use of violence against workers engaged in legitimate action to defend their rights.
Yours sincerely,
NEIL KEARNEY
General Secretary
-------
ITGLWF
8 rue Joseph Stevens
1000 Brussels
Belgium
Tel: 32/2/5122606
Fax: 32/2/511.0904
E-mail: office@itglwf.org
Internet: www.itglwf.org

وضعيت اعدام در ايران
گزارش سال 2006
به مناسبت 18 مهر ( 10 اکتبر)، روز جهانی مبارزه برای لغو حکم اعدام
"فعالين ايرانی دفاع از حقوق بشر در اروپا و آمريکای شمالی
ü مقدمه
به مناسبت هيجدهم مهر (10 اکتبر) روز جهانی مبارزه با اعدام و در راستای انعکاس اخبار نقض گسترده، مستمر و برنامه ريزی شده حقوق بشر در ايران، " فعالين ايرانی دفاع از حقوق بشر در اروپا و آمريکای شمالی" گزارش سالانه خود را پيرامون وضعيت اعدام در ايران به شرح زير به اطلاع عموم می رساند.
گزارش مذکور در برگيرنده مشخصات افرادی است که در فاصله زمانی مهر ماه 1384 (اکتبر 2005) تا شهريور 1385 (سپتامبر 2006) در ايران حکم اعدام در مورد آنها صادر و يا اجرا شده است. لازم به ذکر است که اين اطلاعات عمدتاً مبتنی بر اخبار خبرگزاريها، روزنامه ها و سايت های خبری متفاوت داخل کشور و برخی منابع خارج از ايران است و با توجه به سانسور موجود در رسانه های خبری ايران و عليرغم کوشش ما در انعکاس هر چه کاملتر خبر محکومين به اعدام، اين ليست نمی تواند در برگيرنده اسامی و مشخصات کامل کسانی باشد که در اين مقطع زمانی حکم اعدام در مورد آنها صادر و يا اجرا شده است.
ضمناً بخاطر عدم برخورداری از مصونيت، امکان پيگيری و تحقيق برای مدافعان حقوق بشر در ايران پيرامون موارد نقض حقوق بشر بسيار دشوار است. و علاوه بر اين، در ايران اخبار مربوط به اعدام شده گان بطور خاص و نقض حقوق بشر بطور عام، يا اصولاً انتشار نمی يابد و يا بصورت ناقص منتشر می شود. بنابر اين از تمامی مدافعان و فعالين حقوق بشر و کوشندگان مبارزه برای لغو حکم اعدام در ايران تقاضا می کنيم، جهت تکميل اين گزارش، به ما ياری برسانند.
بر مبنای اين گزارش 282 نفر اعدام و يا محکوم به اعدام شده اند. که از اين تعداد 111 نفر (برابر با 39 درصد) اعدام و 171 نفر (برابر با 61 درصد) محکوم به اعدام شده اند. با احتساب 279 نفر منتظرين اعدام از سال قبل - که در گزارش به آنها نيز اشاره شده است - مجموع احکام اجرا شده و صادر شده اعدام به 561 نفر بالغ می گردد.
اين گزارش حاوی دو ليست "اعدام شده گان" و "منتظرين اجرای حکم اعدام" به شرح زير است :
اعدام شده گان (جدول شماره1) :
• مجموعاً حکم اعدام 111 نفر در فاصله زمانی اين گزارش به اجرا در آمده است.
• اطلاعات در باره 97 نفر از آنها بطور ناقص بدست آمده است. بطوريکه از هويت 22 نفر از آنان هيچ گونه اطلاعاتی در دست نيست.
• 106 نفر مرد و 5 نفر زن هستند.
• 8 مورد از اعدام شدگان در زمان وقوع جرم کمتر از 18 سال سن داشته اند.
• 6 نفر از آنها زندانى سياسی بوده اند. که اين تعداد سه برابر سال قبل ميباشد.
• اعدام در ملاء عام در فاصله زمانی اين گزارش با همان شدت سال گذشته ادامه پيدا کرده است؛ که تعداد 48 نفر را در بر می گيرد که در23 شهر مختلف به اجرا در آمده اند. دو نفر از محکومين به اعدام در ملاء عام، سنگسار شده اند. و ضمنا تمامی اعدامهای اجرا شده در ملاء عام، متعلق به شهرستانها می باشد.
• از 31 نفر از اعداميان که سنشان در اين گزارش آمده است؛ 23 نفر آنها تا 30 سال سن دارند و 8 نفر آنها از 30 سال به بالا هستند. بنا بر اطلاعات موجود بالاترين سن فرد اعدام شده 37 سال است.
• نسبت تعداد اعدام شده گان در اين سال، در مقايسه با سال قبل، 46 درصد افزايش را نشان ميدهد.
ü منتظر ين اجرای حکم اعدام (جدول شماره 2) :
• در فاصله زمانی اين گزارش حکم اعدام 171 نفر صادر شده است. نسبت تعداد صدور حکم اعدام در اين سال، در مقايسه با سال قبل، 9 درصد افزايش يافته است
• 11 نفر زن و 160 نفر مرد هستند
• 14 نفر از آنها از فعالين سياسی هستند
• دو نفر حکم سنگسار دريافت کرده اند
• از ميان 70 نفر که در مورد سنشان اطلاعاتی موجود بوده است؛ 4 نفر زير 18 سال، 49 نفر بين 18 تا 30 سال و 17 نفر بالاتر از 30 سال سن دارند و 4 نفر هنگام ارتکاب جرم زير 18 سال سن داشته اند.
• از ميان 167 نفر که در مورد محل زندانی شدن آنها اطلاعاتی در دست است 42 درصد از آنها به شهرستانها و 58 درصد ( 97نفر ) متعلق به تهران است.
• در باره 160 نفر از منتظرين اعدام اطلاعات بطور ناقص بدست آمده است و در مورد هويت 25 نفر از آنها هيچ گونه اطلاعاتی در دست نيست .
• با احتساب 279 نفر منتظرين اعدام از سالهای قبل (جدول شماره 3 )، کل افرادی که تا کنون منتظر اجرای حکم اعدام هستند بالغ بر 450 نفر است.
جهت مطالعه گزارش وجدولها به آدرس زير مراجعه فرمائيد:
http://www.komitedefa.org/text/vedi06.pdf

ihrnena@gmail.com 18/075/1385 10/10/2006
فعالين ايرانی دفاع از حقوق بشر در اروپا و آمريکای شمالی". عضو "ائتلاف جهانی برای لغو حکم اعدام"
( World Coalition against the death penalty )
انجمن فعالان حقوق بشر در ايران ـ کانادا : FaalanHRC@yahoo.ca
hoghoghebashar@rahaeii.com انجمن مدافعين حقوق بشر و دمکراسی در ايران – فرانسه
اتحاد برای دفاع ازحقوق بشر در ايران – واشنگتن – آمريکا : adhri1@yahoo.com
اتحاد يه برای دمکراسی در ايران ـ ايتاليا : updi@libero.it
انجمن مدافعين حقوق بشر در ايران ـ بلژيک : kanon253@hotmail.com
info@vzvmiran.de :کانون دفاع از حقوق بشر در ايران - آلمان
shafaei@azadegy.de شبکه فعالان حقوق بشر ايرانی در آلمان :
kdaddih@hotmail.com : کانون دفاع ازدمکراسی در ايران– هلند
info@komitedefa.org : کميته دفاع از حقوق بشر در ايران – سوئد
defendhriran_ca@yahoo.com :کميته دفاع از حقوق بشر در ايران – کاليفرنيا – آمريکا
noranali2003@yahoo.noکميته نوران ( کميته دفاع از حقوق بشر در ايران – نروژ) :
yebarak@yahoo.ca : سازمان ايرانيان غرب کانادا – ونکور – کانادا
demokrasi9@yahoo.comکميته دفاع از آزادی و دمکراسی در ايران – اطريش :
mnrecht@hotmail.com فعالين ايرانی حقوق بشر- سوئيس:
info@irantestimony.com : Irantestimony - فعالان دفاع از حقوق بشر
16 مهر 1385

6 - بازجوی پرونده احمد باطبی تقاضای یک وثیقه جدید برای مرخصی 48 ساعته دانشجوی زندانی کرد: واکنش خلیل بهرامیان
بیش از 70 روز از دستگیری مجدد احمدباطبی دانشجوی زندانی و نگهداری او در بند 209 زندان اوین می گذرد. اکنون در شرایطی که وضعیت عمومی احمد باطبی رو به وخامت است، بازجوی جدید پرونده در تماسی تلفنی با همسر آقای باطبی، تقاضای سپردن وثیقه ای به ارزش 70 تا 80 میلیون تومان شده تا اجازه 48 ساعت مرخصی برای این دانشجوی زندانی صادر کند. خلیل بهرامیان وکیل مدافع احمد باطبی در مصاحبه با رادیو فردا می گوید: در گذشته قرار 200 میلیون تومانی طبق نظر قاضی که به نظر من درست نبوده صادر شده و تبدیل قرار جدید موکول به این است به فرد اتهام جدیدی وارد شده باشد و تاکنون موکل من تفهیم اتهام نشده و تفهیم اتهام باید در حضور وکیل باشد، و الا غیرقانونی است؛ خانم باطبی به من گفت که وثیقه جدیدی می خواهند و من به ایشان اعلام کردم تا این قضایا که گفتم روشن نشده، من به عنوان وکیل توصیه نمی کنم کسی زیر بار عمل غیرقانونی برود؛ ریاست قوه قضاییه جمهوری اسلامی که مسئول و ناظر بر اجرای صحیح قانون شهروندی است، باید جلوی اعمال خلاف قانون را بگیرند؛ تنها با اجرای قانون آرامش و حرمت انسان در کشور رعایت می شود .

وكيل برخي زنان شركت‌كننده در تجمع ميدان 7 تير از بازپرس پرونده نيروي انتظامي خواست مجددا نماينده‌اي به دادسرا معرفي كند .
وكيل مدافع برخي از شركت‌كنندگان در تجمع ميدان هفت تير اعلام كرد: نيروي انتظامي مدعي شده است كه مأموراني غير از نيروي انتظامي در تجمع برخي زنان در ميدان هفت تير تهران حضور داشته‌اند.
نسرين ستوده در گفت‌وگو با خبرنگار حقوقي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) اظهار داشت: اخيرا نيروي انتظامي به استعلام بازپرسي شعبه‌ي سوم دادسراي كاركنان دولت پاسخ داده و اعلام كرده است كه اولا فقط مأموران نيروي انتظامي در تجمع ميدان هفت تير تهران حضور نداشته و مأموراني از ساير ارگان‌ها هم حضور داشتند، ثانيا تمام عكس‌ها و اسامي كه بر روي سايت‌هاي اينترنتي از مأموران وجود دارد كذب محض است.
وي ادامه داد: بازپرس شعبه‌ي سوم دادسراي كاركنان دولت از نيروي انتظامي درخواست كرده است كه مجددا نماينده‌اي را جهت ارائه‌ي توضيحات به اين بازپرسي اعزام كند و پس از ابلاغ، دفتر حقوقي نيروي انتظامي موظف خواهد بود ظرف يك هفته نماينده‌اي را به اين شعبه اعزام كند.
وكيل مدافع برخي از تجمع‌كنندگان ميدان هفت تير تهران در پايان خاطر نشان كرد: انتظار قانوني از نيروي انتظامي اين است كه هرچه سريع‌تر نماينده‌ي خود را پس از ابلاغ جهت ارائه‌ي توضيحات به شعبه‌ي مذكور ارسال كند تا پرونده‌ي مورد اشاره هرچه سريع‌تر به نتيجه‌ي نهايي نزديك شود .
ممانعت از ورود یاشار قاجار،عابد توانچه،مسعود دهقان و حامد ابراهیمی به دانشگاه پلی تکنیک انتظامات دانشگاه اميركبير از ورود چهار تن از اعضاي سابق انجمن اسلامي دانشگاه اميركبير به محوطه اين دانشگاه جلوگيري مي‌‏كند.
علي عزيزي، عضو شوراي مركزي انجمن اسلامي دانشگاه اميركبير با اعلام اين خبر گفت: مسعود دهقان، حامد ابراهيمي، عابد توانچه و ياشار قاجار افرادي هستند كه انتظامات دانشگاه از ورود آنها به محوطه دانشگاه جلوگيري مي‌‏كند.
وي افزود: احتمال مي‌‏دهيم اين اقدام به پيشنهاد حراست دانشگاه بوده كه اداره كل امور اداري، دستور اجرايي شدن آن را داده است .

اتحاديه هاي كارگري فلسطين تهديد به اعتصاب كردند تهران- خبرگزاري كار ايران
كارگران دولتي فلسطين اعتصاب كننده در بانك غربي ديروز تهديد كردند كه اعتصاب را گسترش خواهند داد .
به گزارش بخش بين‌‏الملل گروه كارگري ايلنا و به نقل از سايت اينترنتي "THE PENINSULAQATAR" در پي اين اعتصاب , كارگران بخش سوخت فلسطين در نوار غزه تهديد به اعتصاب كردند .
يك عضو اتحاديه كارگران بخش دولتي فلسطين گفت‌‏: چنانچه به خواسته‌‏هاي كارگران بانك غربي توجه نشود , اعتصاب را به كارگران كمپاني نفتي كه حقوقشان را دريافت نكرده اند گسترش خواهيم داد چرا كه آنان نيز تقاضاي اعتصاب كرده اند .
دهها هزار تن از كارمندان دولتي فلسطين از دوم سپتامبر اعتصاب كرده اند تا حقوق خويش را كامل دريافت نمايند و همچنين خواهان بهبود وضعيت بهداشت در مناطق فقير هستند .
سخنگوي اتحاديه كارگران گفت‌‏: اميدي به فروكش كردن بحران وجود ندارد و بنابراين اعتصاب ادامه خواهد يافت و زماني بحران خاتمه خواهد يافت كه حقوق ما به صورت كامل پرداخت شود .
در كمپاني نفتي فلسطين حدود 200 نفر شاغل هستند؛ اين بحران‌‏ها بدنبال كاهش كمك‌‏هاي مالي آمريكا و اتحاديه اروپا به دولت فلسطين در ماه مارس بخاطر امتناع" حماس" از به رسميت شناختن رژيم غاصب اسرائيل روي داده است .
بيش از 20 درصد زندانيان 19 تا 25 سال هستند .
حدود 3 درصد زندانيان تحصيلات بالاي ديپلم دارند .
تهران- خبرگزاري كار ايران

9 - حدود 9/20 درصد زندانيان كشور در سن 19 تا 25 سالگي قرار دارند.
به گزارش خبرنگار ايلنا, بر اساس آمار سازمان زندان‌‏ها، در سال جاري, 54/1 درصد زندانيان 18 سال و كمتر, 1/31 درصد زندانيان 26 تا 32 سال و 82/21 درصد آنان 33 تا 39 سال هستند.
بر اساس اين گزارش, 62/12 درصد زندانيان در سن 40 تا 46 سالگي, 07/7 در سن 47 تا 53 سالگي, 87/2 درصد در سن 54 تا 60 سالگي و 08/2 درصد در سن بالاتر از 60 سالگي قرار دارند.
اين گزارش در خصوص وضعيت تحصيلي زندانيان مي‌‏افزايد: 16/17 درصد زندانيان بي‌‏سواد, 87/1 درصد داراي تحصيلات نهضت, 43/37 درصد داراي تحصيلات ابتدايي, 14/28 درصد داراي تحصيلات سيكل, 49/12 درصد داراي تحصيلات ديپلم و 92/2 درصد بالاتر از ديپلم هستند.
در اين گزارش آمده است؛ تعداد زندانيان بر اساس آمار سال جاري، 147 هزار و 926 نفر است كه 53/96 درصد آنان مرد و 47/3 درصد آنان زن هستند.
همچنين، 34/60 درصد زندانيان تاهل, 74/38 درصد مجرد, 65/0 درصد مطلقه بوده و 27/0 درصد نيز همسر خود را از دست داده‌‏اند.
گفتني است؛ 23/7 درصد زندانيان بيكار، 01/24 درصد آنان داراي مشاغل آزاد، 48/18 درصد كارگر ساده، 3/8 درصد كشاورز، 91/7 درصد راننده و 07/34 درصد آنان داراي ساير مشاغل هستند
به اطلاع علاقمندان ميرسانيم :

انجمن هنر در تبعيد، پنجمین جشنواره مستقل سينماي ايران در تبعيد را بمدت چهار روز: از پانزدهم تا هجدهم مارس دوهزار و هفت، در پاريس برگزار مي كند
artenexil@free.fr از فيلمسازان علاقمند به شركت در اين جشنواره خواهشمنديم براي دريافت اطلاعات بيشتر با شماره تلفن هاي :
16 20 42 45 01 / 07 68 12 09 06 (پاريس) و يا بوسيله اي ميل به آدرس :
تماس بگيرند. آخرين مهلت براي شركت در جشنواره شانزدهم ماه دسامبردوهزار وشش است.

جمعيت اسلامي دانشگاه زنجان به ادامه بازداشت موقت رضا عباسي اعتراض كرد
جمعيت اسلامي دانشگاه زنجان در اطلاعيه‌‏اي به ادامه بازداشت موقت رضا عباسي، از موسسان اين جمعيت و عضو شعبه زنجان سازمان دانش‌ ‏آموختگان ايران اسلامي اعتراض كرد.
به گزارش "ايلنا", در اين اطلاعيه آمده است: رضا عباسي در حالي چهارمين ماه بازداشت موقت خود را سپري مي‌‏كند كه بازداشت موقت بيش از 24 ساعت غيرقانوني است. در اين مدت خانواده وي (علي‌‏الخصوص پدر و مادر سالخورده وي) چندين بار مورد بازجويي قرار گرفته و تحت فشار بوده‌‏اند.
اين اطلاعيه با اشاره به اعتراضات دانشجويي صورت‌‏گرفته نسبت به بازداشت رضا عباسي, مي‌‏افزايد: خاطرنشان مي‌‏شود بعد از آخرين جلسه دادگاه وي كه با اتهامات تبليغ عليه نظام و توهين به مقامات عالي نظام پس از گذشت 76 روز از بازداشت وي برگزار شده بود، تاكنون حكمي صادر نشده است.
اين اطلاعيه تصريح مي‌‏كند: اكنون دانشجويان دانشگاه زنجان به‌‏ويژه اعضاي جمعيت اسلامي و همچنين روشنفكران و هويت‌‏طلبان بي‌‏‏صبرانه در انتظار آزادي وي هستند و تا آن زمان حمايت خويش را از وي دريغ نخواهند كرد .

فرمانده انتظامي آستارا : مقابله با ماهواره مربوط به سياست‌هاي كلي نظام است و حتي به شخص اول اجرايي كشور نيز مربوط نمي‌شود
خبرگزاري فارس: فرمانده انتظامي شهرستان مرزي آستارا گفت: مقابله با ماهواره به سياست‌هاي كلي نظام بر مي‌گردد.
به گزارش خبرگزاري فارس از رشت، مهدي شهيدي امروز در خانه جوان آستارا در حضور جوانان اين خانه، با اشاره به وجود برخي ناهنجاري‌هاي اجتماعي در جامعه نظير اعتياد، جرم و جنايت، تهاجم فرهنگي و غيره افزود: جوانان بايد در كنار تحصيل علم از تجربيات بزرگترها استفاده كنند.
شهيدي در ادامه به بحث جمع آوري ماهواره اشاره كرد و افزود: مقابله با ماهواره به سياست‌هاي كلي نظام برمي‌گردد و حتي به شخص اول اجرايي كشور نيز مربوط نمي‌شود.
وي در خصوص جمع آوري ماهواره اظهار داشت: طرح جمع آوري ماهواره ادامه دارد، اما هيچ مأموري حق ندارد بدون داشتن مجوز قضايي براي جمع آوري ماهواره وارد منازل مردم شود و ورود بدون مجوز به خانه مردم حرام و خلاف قانون است .

مشاور استاندار مازندران در امور بانوان: بي حجابي و بي عفافي خطرناك تر از مواد مخدر است
مشاور استاندار مازندران در امور بانوان گفت: بي‌‏حجابي و بي‌‏عفافي خطرناك‌‏تر از مواد مخدر است.
به گزارش ايلنا، شرف‌‏الدين، مشاور استاندار مازندران در امور بانوان، با انتقاد از عدم توجه بعضي از مسوولان در ارتباط با مسائل فرهنگي و معضلات اجتماعي, تصريح كرد: مشروعيت نظام ما به دليل دينداري مردم است و بهترين ابزار براي ضعيف كردن حكومت، فساد اخلاقي است.
وي افزود: متاسفانه حضور مسوولان در برنامه ملي- فرهنگي ويژه بانوان در ايام هفته زن بسيار كمرنگ بوده است و عدم اختصاص بودجه در راستاي اجرايي كردن فعاليت‌‏هاي فرهنگي ويژه بانوان به بدنه نظام صدمه مي‌‏زند و همه دستگاه‌‏هاي اجرايي و مديران بايد با هماهنگي و همدلي، در راستاي رعايت غيرت، عفاف و حجاب، بسترسازي فرهنگي كنند .

حراج کليه : يکی از مسوولين به سهيلا گفت با قيافه ای که تو داری ميتوانی خيلی پول به دست بياوری
تلويزيون سوئد، امشب ,يک شنبه 16 مهر, فيلم مستندی از فروش کليه در ايران به نمايش گذاشت. فيلم جريان فروش کليه توسط دو جوان به نام های سهيلا و مهرداد رااز آغاز تا هنگام عمل بطور مستند به نمايش ميگذارد. هيچيک از آندو به طيب خاطر کليه خود را به فروش نمی رسانند، بلکه به عنوان تنها راه حل مشکلات سنگين مادی ، به فروش ارگان بدن خود متوسل شده اند. آن ها ناگزيری خود را در فيلم بيان کرده و حتی اشک ميريزند. سهيلا بايد دو خواهر کوچک خود را تامين کند و به پول برای تامين مسکن و پرداخت قروض خود نياز دارد. مهرداد بيکار است و او نيز برای پرداخت قروض و همچنين تامين هزينه سقط جنين غيرقانونی همسر خود نيازمند است. سهيلا ميگويد تلاش کرده است که پول را از طريق قرض به دست بياورد، ولی نتوانسته و از او توقعات جنسی داشته اند و حتی يکی از مسوولين به او ميگويد با قيافه ای که تو داری ميتوانی پول زيادی به دست بياوری.
آ نچه در فيلم تکان دهنده است، ,عادی, بودن تبديل پيکر انسان به کالا برای همه طرف های ماجراست. آن ها با هم چانه ميزنند و ,کليه, مورد بحث فقط کالايی است مثل کالاهای ديگر، و عمل اهدا و گرفتن کليه، مبادله ای است مثل هر مبادله ديگر. عليرغم اين مهرداد و سهيلا و گيرندگان کليه های آن ها تلاش ميکنند رابطه انسانی خود را از زير فشار اين مبادله اجباری و بازاری رها کنند.
در فيلم می بينيم که يک ميليون تومان از طرف دولت و دو ميليون تومان توسط گيرنده به اهداء کننده پرداخت ميشود. تلويزيون سوئد می گويد ايران از نادر کشورهايی است که فروش ارگان های بدن در آن قانونی است و دولت هم به اينکار کمک ميکند. البته تلويزيون نيازی به آن نداشت که بگويد ايران دارای يکی از بزرگ ترين مخازن نفت و گاز جهان است و 30 سال پيش مردم ايران انقلاب کردند که هم به آزادی و دموکراسی دست يابند و هم اختيار دارايی های خود را به دست گرفته و اتکاء به نيروی کار خود – که در آن هنگام هم جوان بودند – از رفاهی که شايسته آن هستند برخوردار شوند. اما گرفتار رژيمی شدند که هم آن و هم اين را از آن ها گرفت و اکنون جوانان آن تلاش ميکنند تا با فروش ارگان و تن خود بقای زندگی خويش را تامين کنند.
وتازه همين فلاکت بهانه ای فراهم کرده است برای توجيه تحريم ايران که به فلاکت و کليه فروشی و تن فروشی ابعاد نجومی ميدهد و حتی توجيه حمله نظامی که اين روزها شايعه احتمال آن در ماه اکتبر يا به هرحال در دو سال آينده بر سرزبان هاست و رژيم با پا فشاری بر غنی سازی زمينه آن را فراهم و تشديد کرده است.
بنا بر گزارش تلويزيون سوئد در ايران 137 مرکز رسمی مبادله کليه وجود دارد.موسسه تهيه کننده گزارش ميدهد هر ده دقيقه يک جوان خواهان فروش کليه خود ميشود. بسياری از فروشنگان افرادی تحصيل کرده هستند که قربانی مصايب اجتماعی شده اند. در گزارش همچنين آمده است بخش اعظم کليه ها توسط واسطه ها در خارج به بهايی چند برابر فروخته ميشود. بيهوده نيست که بنا برگزارش مزبوردر برخی از کشورهای جهان، از جمله آمريکا پيشنهاد شده است که خريد و فروش قانونی کليه امتحان شود. به هر حال ترديدی نيست که بخش اعظم کسانی که کليه خود را ميفروشند از کشورهايی مثل ايران می آيند که حاکمان آن ها نه پاسخگوی نيازهای مردم اند و نه پاسخگوی اعمال خود .

نام کودک درايران امروز
نام کودک درايران امروز بلافاصله با کار کودکان, محروميت تحصيلی کودکان, آزار کودکان, خشونت عليه کودکان, سوءتغذيه کودکان, تجاوز جنسی به کودکان, ازدواج کودکان, اعدام کودکان, فروش کودکان و در يک کلام: سرکوب گسترده و خاموش کودکان در پهندشتی به وسعت سراسر ايران مترادف است.
روشنگری:16 مهر روز جهانی کودک است. کودکان؛ بشرطی که در پی آن باشيم تا آنان را آنطور که می خواهيم و نه آنطور که می بينيم, يعنی به شکل آرمانی توصيف کنيم, مترادف شادی, صداقت, لطافت و شگفتگی هستند. اما نام کودک در ايران امروز که يک استبداد سياه مذهبی بر آن حکومت می کند, بلافاصله با کار کودکان, محروميت تحصيلی کودکان, آزار کودکان, خشونت عليه کودکان, سوءتغذيه کودکان, تجاوز جنسی عليه کودکان, ازدواج کودکان, اعدام کودکان, فروش کودکان و در يک کلام: سرکوب گسترده و خاموش کودکان در پهندشتی به وسعت سراسر ايران مترادف است. کودکان طلاق, اعتياد, فقر و تهيدستی, مفاهيم رايج و شناخته شده جامعه امروز ما هستند. و اين بی علت نيست. نظام اقتصادی حاکم که با حکومتی قرون وسطايی پيوند خورده است, سيستم جامعی از تبعيض ساختاری ايجاد کرده است که مانند هر ساختار تبعيض گرا در آن بی پناه ترين بخش جامعه, يعنی کودکان بيشتر از همه سرکوب می شوند و کمتر از همه از حمايت اجتماعی در برابر انواع تبعيض برخوردار می گردند. بار همه مصائب و آسيب های اجتماعی بر سر آنان آوار می شود, بدون اين که خود نقشی در آن داشته باشند.
بيکاری و اعتياد پدر, تن فروشی مادر, پراولاد بودن خانواده, و فقر کودکان را قربانی خشونت خانگی می کند و چون مطابق قوانين شرعی و عرفی اسلامی و فرهنگ حاکم کودک ملک خصوصی والدين به شمار می آيد که به آنها اجازه هر نوعی رفتاری را می دهد, بخش مهمی از کودک آزاری ها پنهان می ماند.
همين قوانين اسلامی ازدواج دختران 9 ساله را به عنوان بالغ مجاز می شمرد و در جامعه ای که فرهنگ پيشگيری از تولدهای ناخواسته در آن جا نيافتاده است, زمينه ای برای خريد و فروش کودکان در خانواده های فقير و پراولاد, فرار کودکان از خشونت خانگی و قرار گرفتن در معرض خشونت اجتماعی ايجاد می کند و بازاری نيز در حوزه صادرات جنسی برای باندهای قاچاق فراهم می سازد.
کودکان در اثر فقر و تهيدستی خانواده ها, طعمه باندهای تبهکار می شوند؛ به بزه کاری رو می آورند, دستگير و اعدام می شوند, در چهارراه ها و خيابان ها و ميادين شهرهای بزرگ به تکدی گری و مشاغل کاذب ديگر ناگزير می گردند, يا به طرزی ظالمانه و غير انسانی در مزارع, کوره پزخانه ها و کارگاههای تاريک قالی باقی استثمار می شوند. آمار مطمئنی در باره شمار کودکان کار در ايران, وجود ندارد. آخرين برآوردهای کارشناسان شمار اين دسته از کودکان را بين 500 هزار تا يك ميليون نفر تخمين زده اند. براساس پژوهشی که سال گذشته از سوی وزارت ارشاد رژيم صورت گرفت بيش از 50 درصد کودکان خيابانی توسط اعضای خانواده و يا صاحبان کار خود، در محل کار مورد سوء استفاده جنسی قرار گرفته اند. از ۸۰۰۰ خشونت خانگی ثبت شده در سال 84 حدود ۱۰۰۰ مورد آن کودک آزاری بوده است. براساس آمار ديگری 25 درصد کودک آزاری ها در خانواده های طلاق اتفاق می افتد, 50 درصد والدين ايرانی معتقدند تنبيه برای کودک لازم است و 40 درصد والدين نيز به تنبيه بدنی گرايش دارند.
همين آمار ناظر بر آن است که در مقابل يک مورد کودک آزاری که فاش می شود، حداقل 20 مورد ديگر پنهان می ماند.
قانون به جای اين که زمينه مقابله با کودک آزاری باشد, و مانع تنبيه بدنی کودکان توسط والدين شود مشوق آن است. کافی است اشاره کرد که ماده فقهی ۶۲۲، سقف تاديب کودک را تا حد "کشته نشدن" برای والدين مجاز دانسته است و پدر و يا جد پدری حتی اگر فرزندش را زير شکنجه بکشد مطابق قانون اسلامی قصاص نمی شود.
متمم ۱٨٨ ماده ۷۹ قانون کار رژيم نيز عملا در زمينه های وسيعی کار کودکان را مجاز شمرده و اگر چه در آن کار کودکان زير پانزده سال ممنوع دانسته شده, اما استثناهايی نظير مجاز دانستن کار کودکان در کارگاه های خانوادگي، و يا توافق کارگر و کارفرما و يا اجازه والدين عملا زمينه وسيعی برای استثمار کودکان فراهم ساخته است.
در حال حاضر بيش از يک ميلون کودک ايرانی از تحصيل محرومند. بر اساس آمار منتشره از سوی مديركل دفتر بهبود تغذيه جامعه وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكى رژيم در 9 مهر ماه جاری ‪ 4/7درصد كودكان زير 6سال كشور، كوتاه قد و 2/5 درصد جمعيت 2سال به بالا در اثر کمبود ويتامين "آ" مبتلا به شب كورى هستند. همين آمار حاکی از آن است که شش درصد كودكان زير شش سال روستايى و ‪ ۴/۷درصد كودكان اين گروه سنى شهرى دچار كم‌وزنى هستند. براساس آماری که وزارت بهداشت رژيم در 11مهر گذشته منتشر ساخت 15 درصد كودكان كشور دچار سوء‌تغذيه هستند. به گفته دكتر ربابه شيخ‌الاسلام در همايش ,كودك و سلامت, 60 درصد شيرخواران در برخى از مناطق كشور و 40 درصد كل شيرخواران كشور فقر آهن دارند. شيوع كم وزني، در روستاهاى كشور 7/13 درصد و شهرها 6/9 و كوتاهى قد در روستاها 11 و در شهرها 8/21 درصد است. 20 درصد بچه‌هاى زير دو سال كشور دچار كمبود روى هستند؛ چنانچه 40 درصد كودكان 6 سال روستاها و 25 درصد در مناطق شهرى كشور، از كمبود روى رنج مي‌برند, 60 درصد كودكان زير دو سال هموگلوبين خونشان بالاست كه اين نشان مي‌دهد ذخاير آهن آنها تمام شده است."
جمهوری اسلامی هم نسل کنونی را به اسارت گرفته است و آنها را اسير فقر و بيکاری و بی حقوقی کرده است, هم دارد نسل آينده را از ريشه
می سوزاند.
راه اساسی بهبود وضعيت کودکان, کاهش فقر, آسيب های اجتماعی, وجود نظام کارای آموزشی, تقويت نهادهای دولتی متولی امور کودکان, رشد و گسترش همه جانبه نهادهای مستقل حامی حقوق کودکان, اجرای عملی مفاد کنواسيون حقوق کودکان, منع همه اشکال بهره کشی از کودکان در قانون, سازماندهی کارزار آموزشی همه جانبه عليه هر گونه اعمال خشونت خانگی و اجتماعی عليه کودکان و وضع قوانين خاص به منظور اولويت دادن به بهبود شرايط زندگی کودکان است. ناگفته پيداست که تحقق اين مفاد با وجود رژيمی که حتی حاضر نيست چيزی به نام حقوق کودک را در عمل به رسميت بشناسد, حدود يك ميليون و صد هزار نفر از كودكان و نوجوانان 6 تا 14 ساله را از آموزش محروم کرده است, کودکان را اعدام می کند و مروج بهره کشی کودکان و خريد و فروش آنان است و اصلی ترين وظيفه نهادهای متولی اش جلوگيری از گسترش نفود نهادهای مستقل حامی حقوق کودکان است, بکلی دور از ذهن است.
اگر نمی خواهيم کودکان ما به جای نشستن پشت ميز و نيمکت مدرسه در ميادين و خيابان ها تکدی گری کنند, و مورد خشونت و تجاوز قرار بگيرند و يا وحشيانه استثمار شوند, اگر نمی خواهيم بچه های ما در کپرها درس بخوانند و در مدارسی که هر لحظه می تواند بر سرشان خراب شود, و قد و وزن شان همچنان آب برود, و بی پناه و محروم نشکفته پرپر شوند, بايد اين رژيم فاسد, سرکوبگر و واپس گرا که دشمن اصلی حقوق کودکان است از سر راه برداشته شود.
17 مهر 1385

دولت ترکیه زندانی سیاسی سابق و یک گروه از پناهجویان ایرانی را برای تحویل به رژیم به مرز بازرگان انتقال داد
پلیس ترکیه گروهی از پناهجویان ایرانی را امروز دوشنبه ۹ اکتبر برابر ۲۰۰۶ با ۱۷ مهر ۱۳۸۵مهر با یک دستگاه اتوبوس از زندان امنیتی Yabancılar Misafirhanesi در استانبول برای تحویل به رژیم جمهوری اسلامی به مرز بازرگان انتقال داد. فیروز داوودی زندانی سیاسی سابق که هشت ماه پیش به دنبال درخواست وزرات اطلاعات رژیم توسط پلیس امنیتی ترکیه بازداشت شده بود و یک خانواده که درخواست پناهندگی آنان از طرف یو ان پذیرفته شده بود و قرار بود به کانادا سفر کنند، در میان این گروه هستند.
فیروز داوودی از زندانیان سیاسی چپ سالهای اولیه دهه ۶۰ است که به همراه خانواده خود سال ۲۰۰۱ به ترکیه رفت و از یو ان تقاضای پناهندگی کرد، اما درخواست پناهندگی وی رد و پرونده اش بسته شده بود.
تلاش های امور بین الملل کانون زندانیان سیاسی ایران(در تبعید) و کمیساریای عالی پناهندگی سازمان ملل(یو ان) در آنکارا برای توقف این اخراجها به جائی نرسید. پلیس ترکیه در هشت ماه گذشته به نمایندگان یو ان اجاز ملاقات با فیروز داوودی را نداد و برخلاف مقررات و قوانین بین المللی او را به دنبال درخواست جمهوری اسلامی به این رژیم تحویل داد.
کانون زندانیان سیاسی ایران(در تبعید)
۹ اکتبر برابر ۲۰۰۶ با ۱۷مهر ۱۳۸۵

17 - از سلسله مقالات لیبرالیسم و عدالت اجتماعی 3
تحلیلی از شرایط جنبش کارگری در ایالات متحده آمریکا
مقاله ای که برای این هفته انتخاب کرده ایم دارای ارزش های چند منظوره ای است. اولاً بیانگر شرایط کنونی مبارزات کارگری در مرکز نئولیبرالیست های جهان است و نشان می دهد که چگونه مبارزه طبقاتی کارگران در شرایط جدید سرمایه داری نه تنها پایان نیافته و "تاریخ آن به آخر " نرسیده ، بلکه در اشکال جدیدتری در حال تولدی دوباره بوده و اقشار وسیعتری از طبقه کارگر را در بر گرفته است. ثانیاً این مقاله حاوی اطلاعات مفیدی نسبت به تاریخ مبارزه کارگران سازمان یافته و دورانهای رکود و اعتلاء آن در ایالات متحده آمریکاست . و بالاخره ، باز کننده اذهان فعالین کارگری نسبت به اقشار کارگرانی است که جمعیت آنان با تکنولوژی قرن بیست و یکمی در حال ازدیاد بوده و توانایی تبدیل شدن به اقشار پیشتاز طبقه کارگر را دارا می باشند. امیدوارم خوانندگان ما از محتوای آن به اندازه مترجمش لذت برده و آنرا مثمر ثمر بدانند. (سلام دمکرات) سازماندهی ِ آنان که قابلیت سازماندهی ندارند!* نویسنده: روث میلکمن ترجمه از بینا داراب زند در سال 1990، پس از چند سال کار فشردۀ سازماندهی، گروهی از سرایداران مهاجر در لس آنجلس اعتصاب کردند و پس از تحمل ضرب و شتم وحشیانه ی پلیس، بالاخره اتحادیه ی خود را به رسمیت درآوردند. این کارگران در یک ساختمان آنچنانی، دفتر وکلا و دیگر حرفه ای های پر درآمد ، پس از پایان ساعات کاری، در برج "سنتر سیتی" تمیز می کردند. بسیاری از ایشان مهاجرین غیرقانونی از مکزیک و دیگر کشورهای آمریکای لاتین بودند. مانند بقیه کارگرانی که خارج از ایالات متحده آمریکا به دنیا آمده اند و رده های پایین بازار کار یدی جنوب کالیفرنیا را اشغال می کنند، در مقابل حداقل دستمزد، ساعاتی طولانی کار کرده و در شرایط غیر معمول و گاهاً غیرقانونی زندگی می کنند. پیروزی کارگران "سنتر سیتی" نقطه عطفی برای مبارزات سراسری "عدالت برای سرایداران" بود که پس از آن توانستند سلسله پیروزی های دیگری در جهت تأمین قراردادهای تضمینی دستمزدها و شرایط بهتر کار، برای جمعیت رو به توسعه ی سرایداران جنوب کالیفرنیا و سرایداران دیگر شهرهای بزرگ آمریکا به دست آورند. تا پایان قرن بیستم، اتحادیه ی محلی سرایداران نه تنها موضع قدرت خود را در برابر صنعت خدمات ساختمانی در لس آنجلس تثبیت نمود، بلکه همچنین تبدیل به یکی از پر تحرک ترین و از لحاظ سیاسی، پر نفوذ ترین اتحادیه های کارگری آن شهر و صدایی رسا برای دفاع از جمعیت رو به تزاید کارگرهای لاتین تبار مهاجر گشت. از لحاظ کمّی ، این سرایداران دارای اهمیت چندانی نبودند، چرا که تنها چند هزار کارگر در دومین شهر بزرگ آمریکا را تشکیل می دادند. اما، در اوایل دهه 90 قرن گذشته میلادی ، پس از دهه ها رکود "اتحادیه گری" و شرایط نامناسب سیاسی، هر تغییری در اوضاع جنبش کارگری آمریکا یک موفقیت قابل توجه قلمداد می شد. بخصوص در شهر افسانه ای شرکت ها، لس آنجلس، این پیروزی با عظمتی بود. و این واقعیت که قهرمانان این نمایش را مهاجرین غیر قانونی و باصطلاح غیر قابل سازماندهی تشکیل می دادند ، تقریباً معجزه آسا به نظر می رسید. پیروزی این سرایداران، جرقه احیاء سازماندهی ٍ اتحادیه ها و محلات، بر مبنای عدالت اقتصادی به شمار می آمد. موج فعالیتی که اینک در سراسر کشور گسترش یافته و توانایی احیاء جنبش کارگری را برجسته ساخته است. در اواخر قرن بیستم، گذار از فروپاشی و تجدید ساختار اتحادیه ها، همراه با هجوم مهاجرین در اشغال لایه های کم درآمد کارگری، نه تنها روندی محلی، بلکه سیر عمومی کشور و جهان بود. اما همانند دیگر گرایشات اجتماعی، خود را در مقیاس بزرگتر و سریعتر از هر جا، در جنوب کالیفرنیا ظاهر ساخت. در دهه های 70 و 80 قرن گذشته میلادی ، لس آنجلس، بعلت برنامه ی کارفرمایان در استخدام های روز مزدی توانست توده ی عظیمی از کارگران مهاجر را به بازار در حال تکوین کارگران کم درآمد جذب کند. بسیاری از آنها ، بخصوص کسانی که از مکزیک و کشورهای آمریکای مرکزی می آمدند، از توانایی اقتصادی و تحصیلات کمی برخوردار بودند. اغلب تازه وارد ها فاقد اسناد قانونی مهاجرت بوده و در نتیجه در مقابل روش های فوق استثماری آن دوران آسیب پذیر تر بودند. برخلاف ادعای مفسرین که معتقدند هجوم مهاجرین فقیر باعث تسریع سقوط دستمزدها و امتیازات و شرایط کاری رشته های خدماتی و ساختمانی و دیگر کارهای یدی می شود، ترتیب رخدادها بیانگر جهت کاملاً مخالف این تفسیرها ست. مهاجرین زمانی برای این رشته های کاری استخدام شدند که موقعیت این حرفه ها بواسطه فروپاشی و تجدید ساختار اتحادیه ها نزول کرده بود. البته جزئیات این رخداد ها در هر صنعتی متفاوت است. اما ، تلاش سرسختانه کارفرمایان در اتحادیه زدایی محل کار در دهه های 70 و 80 باعث گشته بود که کارگران بومی بعلت ضعیف شدن اتحادیه ها و سقوط دستمزدها و تقلیل امکانات و نبود امنیت شغلی، این رشته ها را ترک کنند. تنها در آن زمان بود که مهاجرین جای خالی شده را پر کردند. و بزودی پس از آن، بر خلاف باورهای "خردمندانه"(!) ثابت گردید که کارگران بیگانه، تسهیل کنندگان تجدید سازمان اتحادیه ها می باشند. اینگونه نبوده است که در طول تاریخ آمریکا اتحادیه ها همواره نسبت به مهاجرین بدبین باشند، بلکه در تمام تاریخ ، اتحادیه ها همواره جهت رشد خود بر توانایی رهبری مهاجرین حساب می کردند. در سالهای اولیه ی شکلگیری اتحادیه ها، کارگران سازمان یافته رشد خود در مناطق شهری و صنعتی کشور که پایگاه اصلی اتحادیه سازی بود را مدیون عضو گیری از مهاجرین و فرزندان آنها بودند. در دوران "معامله جدید" ( برنامه ی اقتصادی کینزی ِفرانکلین روزولت در سالهای قبل از جنگ جهانی دوم- م) بصورت طنز آمیز و نا متناسبی ، اکثریت رهبران کارگری از کارگران بیگانه بودند. حتی زمانیکه احساسات ضد مهاجرین (در بالا ترین سطح خود) حاکم بود. جنبش کارگران سازمان یافته توانست فرصت های اقتصادی و رهبری جدیدی برای آمریکایی های مکزیکی تبار ، در دهه های 30 و 40 فراهم آورد. همانطور که در منطقه غرب مرکزی کشور برای مهاجرین اروپایی بوجود آورده بود. با اینکه اتحادیه گری در میان آمریکایی های مکزیکی تبار صراحتاً دارای مشخصه "چپ" بود، اما، در هسته ی خود تلاش های آنان و فرزندانشان و دیگرانی که در سنین جوانی به آمریکا آمده بودند را برای هم آمیزی با جامعه آمریکایی در بر داشت. بصورت طعنه آمیزی در سالهای 30 و 40 قرن گذشته میلادی ، چنین فعالیت های کارگری و سیاسی بمثابه عامل آمریکایی شدن عمل کردند. اما تاریخ، در سالهای 70 و 80 ، که موج جدیدی از مهاجرت آغاز گشت، از حافظه ی عمومی پاک گشته بود. سازماندهان اتحادیه ای و کارفرمایان ، مانند همتایان گذشته ی خود، اینطور تصور می کردند که این تازه وارد های فقیر و کم سواد غیر قابل سازماندهی هستند. چرا که بسیاری از ایشان فکر می کردند که برای مدت کوتاهی در آمریکا اقامت خواهند گزید و پس از اندوختن قدری پول و حماّیت از خانواده ، به کشورشان باز می گردند. (آنان می پنداشتند که مهاجرین) آمادگی پذیرش خطرهای آمیخته با اتحادیه گری را نخواهند داشت. با اینکه دستمزد و شرایط کاری شان بر مبنای استاندارد های آمریکایی حقیرانه بود، اما تصور می شد که مهاجرین از استاندارد های دیگری استفاده می کنند. چرا که در مقایسه با تجربه ایشان در کشور خود، مشاغل غیر اتحادیه ای در شمال خطوط مرزی(آمریکا-م) چندان بد هم به نظر نمی آمد. (بر مبنای همین تصور) در آغاز، اتحادیه های معدودی در لس آنجلس زحمت سازماندهی ایشان را بر خود هموار کردند. رهبری، دارای قابلیت تأثیر گذاری و تأثیر پذیری در بین نیروی کاری که به آنجا می آمد نبود. یکی از فعالان رسمی اتحادیه سازی به یادش می آمد که در آغاز رهبران اتحادیه ها فکر می کردند که این کارگران تنبل و کم سواد هستند و به زبان ایشان سخن نمیگویند. (تصورشان این بود که) آنها تنها به اینجا می آیند تا پولی در آورده و سپس به مملکت خود باز می گردند. یعنی الگو سازی بر مبنای شنیده ها و گفته ها! اینگونه تصور می شد که برای بسیاری از این مهاجرین غیر قانونی، ترس از باز گرداندن اجباری، مانع بر طرف ناشدنی برای تشکل در اتحادیه ها باشد. همانطور که فرد آگاهی می گفت: نگرش غالب این بود که نمی شود این افراد را سازماندهی کرد. چنین فعالیتی مانند آب در هونگ کوباندن است. کارفرمایان نیز متمایل بر این باور بودند که مهاجرین رسمی و یا غیر قانونی رام تر از کارگران بومی بوده و علاقه ای به تشکل در اتحادیه ها ندارند. آقایان راجر والدینگر و مایکل لیچر جزئیات چنین دیدگاهی را در مصاحبه با کارفرمایان ِ چند رشته شغلی در لس آنجلس ثبت کرده اند. این گزارشات حاکیست که کارفرمایان ، کارگران بومی را تنبل هایی ارزیابی می کنند که خود را مستحق تر از مهاجرین دانسته و مدام گریه و زاری سر می دهند. اما بر خلاف ایشان ، مهاجرین از توانایی های بالایی برخوردار بوده و با انگیزه های بهتری مشتاقانه و تا حد چاپلوسی حاضرند کارهای سخت را با دستمزدهای کمتر انجام دهند. چنانکه یکی از این کارفرمایان به والدینگر و لیچر گفته بود که مهاجرین حاضرند با یک دلار کار کنند. آنها این برخورد را ندارند که (کارفرما) این موقعیت شغلی را به ایشان بدهکار است. آنها حاضرند در مقابل هشت ساعت دستمزد، هشت ساعت کار تحویل دهند. و از این معامله خشنود هم هستند. این کارفرمایان تصور می کنند که بخصوص کارگران تازه واردی که هنوز دستمزد و شرایط کاری خود را با کشورشان مقایسه می کنند، از انگیزه ی بالاتری برخوردار هستند. یک کارفرما با تعجب می گوید: نسبت به جایی که از آنجا می آیند، اینجا حکم بهشت را برایشان دارد. لیکن با رسیدن به سالهای آخر دهه 80 و آگاه تر شدن سازماندهان به توانایی متشکل شدن مهاجرین در اتحادیه ها، تصور عمومی غیر قابل سازماندهی بودن آنها دود شده و به آسمان می رود. در لس آنجلس و گاهی اوقات در دیگر مناطق، اتحادیه گران بیشتر و بیشتر متقاعد شدند که کارگران غیر بومی به مراتب آسان تر از کارگران بومی قابل جذب می باشند. همراه با فعالیت اتحادیه ها برای جذب مهاجرین، سازمان های محلی و مراکز کارگری متنوعی بر اساس عدالت اقتصادی در جنوب کالیفرنیا سر بیرون آوردند. برخی از این گروه های جدید با کارگران سازمان یافته ارتباط نزدیکی داشتند، در حالیکه برخی دیگر بیشتر بصورت مستقل و منتقد به اشکال سنتی ساختار اتحادیه ای بوجود آمدند. جنبش دستمزدها به رهبری "ائتلاف لس آنجلس برای اقتصاد نوین" و دیگر گروه های مشابه در سراسر ایالت کالیفرنیا توانستند در مناطق بسیاری سطح حقوق کارگران شاغل ِ تحت قراردادهای دولتی را بالا ببرند. در همین حال مراکز کارگری دیگری نیز در سطح ایالت با هدفِ حمایت از کارگران کم درآمد ، که اکثرشان تصادفاً در خارج از آمریکا به دنیا آمده بودند ، سر بر آوردند. برخی از این مراکز فعالیت خود را بر روی حمایت از حقوق کارگران مهاجر و محل اشتغال مناسب ، بخصوص برای خدمتکاران خانگی و کارگران روز مزد ، که هیچ دسترسی ای به نظام اتحادیه ای نداشتند، متمرکز ساختند. توده ی متجانس طبقه کارگر مهاجر لاتینی در جنوب کالیفرنیا به چند دلیل ثابت کردند که پذیرای تشکل در اتحادیه ها هستند. اولاً، تازه واردین عمیقاً در شبکه اجتماعی ایکه اغلب منابع کلیدی بسیج اتحادیه ای می باشند ، فشرده می شدند. ثانیاً، آنها نسبت به کارگران بومی با فرهنگ زندگی اجتماعی سازگاری بیشتری داشتند. سازمان های اجتماعی ایکه بر مبنای طبقاتی استوارند، مانند اتحادیه ها و مراکز کارگری، با تجربه زندگی و دیدگاه و هویت مهاجرین، بخصوص مهاجرین کشورهای آمریکای مرکزی و مکزیک، سازگاری بیشتری دارند تا کارگرانی که در آمریکا متولد شده اند. و بالاخره، آنها هنگام روبرو شدن با شرایط ناگوار دارای تجربه ی همگرایی ِ بیشتری از بومیان و اجتماعات خالص بومی می باشند. در تمامی این حالات، کارگران مهاجری که از ملیّت های مختلف تشکیل شده اند، در اواخر قرن بیستم در لس آنجلس دارای مشترکات بسیاری با نسلهای پیشین طبقه کارگر مهاجر ایالات متحده آمریکا می باشند. از این گذشته ، آمارها نشان می دهد که لاتینی ها نسبت به اقوام دیگر دارای نگرش مثبت تری به تشکل اتحادیه ای هستند. بطور مثال، در "ارزیابی ملی نمایندگی و مشارکت کارگران" مربوط به سال 1994، آمار نشان می دهد که 51 در صد از پاسخ دهندگان لاتینی ایکه عضو اتحادیه ها نبودند، بدون توجه به محل تولدشان، اظهار داشته اند که در صورت رأی گیری برای تأسیس اتحادیه در محل کارشان به نفع اتحاد رأی خواهند داد. نسبت غیر لاتینی ها 35 در صد بود. این آمار در تشابه نزدیکی با ارقام آمریکایی های آسیایی تبار بود که 49 در صد از ایشان گفته بودند که به اتحادیه رأی خواهند داد. در مقابل، آمار غیر آسیایی ها 35 در صد بود. آمریکایی های آفریقایی تبار حتی بیش از دو گروه مذکور حمایت نشان دادند. آمار پاسخ دهندگان نشان داد که 64 در صد ایشان موافق با اتحادیه بودند در حالیکه آمار غیر آفریقایی ها 32 در صد بود. با اینکه لاتینی ها به اندازه آمریکائیان آفریقایی تبار طرفدار اتحادیه نبودند، اما، هر دو گروه مستمراً نسبت به اتحادیه گری دید مثبت تری از سفید پوستان داشتند. ریشه ی عدم سازمان یافتگی عددی کارگران مهاجر را باید در بخش هایی جستجو کرد که بیشترین آنها در آن مشغول کار هستند. بررسی نمونه های اشتغال متفاوت آنها توضیح می دهد که چرا مهاجرینی که اخیراً به آمریکا آمده اند نسبت به مهاجرینی که مدت طولانی تری در اینجا بوده اند ، کمتر در اتحادیه ها متشکل می شوند. تازه واردین، بخصوص لاتینی ها، که اکثریت شان دارای سواد کمتری هستند، امکان اشتغال شان در بازارهای غیر تخصصی کار که حداقل متشکلین در اتحادیه ها را در بر می گیرد،محتمل تر است. این دلیل آنست که چرا لاتینی ها علیرغم نگرش مثبت شان به اتحادیه ها هنوز نتوانسته اند حضور بیشتری در میان کارگران سازمان یافته داشته باشند. اما، همانطور که در بهار گذشته ، پیشروی "حقوق مهاجرین" به خیابان های کشور کشانده شد، نشاندهنده ی توانایی زیاد این بخش از جمعیت در حال رشد طبقه کارگر برای احیاء جنبش اتحادیه گری است. پویایی جنبش کارگری جنوب کالیفرنیا در اواخر قرن بیستم،محصولی از ترکیب قابل اشتعال طبقه کارگر مهاجری بود که قویاً به سمت اقدامات جمعی تمایل دارد – کادرهای متعهد و مبتکری از رهبران اتحادیه ای که از امتیازات استثنایی تاریخ این منطقه بهره مندند ، در حالیکه از حیث فاصله جغرافیایی به اندازه ی کافی از گاردهای قدیمی کارگران سازمان یافته دورند تا فضای سیاسی لازم را برای نوآوری سازمانی دارا باشند. در هیچ جای آمریکا چنین توانایی ای برای طبقه کارگر مهاجر امروزی دیده نمی شود که بتواند در نمایش رستاخیز اتحادیه ها، مانند نسل گذشته ی تازه واردین به آمریکا در سالهای 30 و 40 که وارد روند کلی اقتصاد این کشور شدند، نقش بازی کند. آیا لس آنجلس نمونه ای از کل کشور است و یا اینکه خلاف قاعده عمل میکند؟ علیرغم سهمگینی موانع بر سر راه، توانایی های بالقوه ای در که در جنبش احیاء شده ی کالیفرنیای جنوبی بعنوان پیشتازان اتحادیه گری وجود دارد، در سطح تمامی کشور بصورت انفجاری در حال توسعه است. نبرد "عدالت برای سرایداران" سعی دارد که موفقیت هایش را در زمینه های وسیعتری به کار ببندد. بیشتر شرایطی که جنبش کارگری در منطقه لس آنجلس را در دهه 90 تشویق کرد، از آن زمان به بعد بصورت فزاینده ای در سراسر کشور بوجود آمده است. جمعیت مهاجرین لاتینی که زمانی در منطقه جنوب کالیفرنیا متمرکز شده بودند اینک در اقصاء نقاط جغرافیای ایالات متحده متفرق گشته و قابل رویت می باشند. مرکز جاذبه ی جنبش کارگری در آمریکا قطعاً و تماماً به سوی اتحادیه هایی که قبلاً بخشی از فدراسیون AFL بودند، چرخیده است. از نوع اتحادیه هایی که برای مدت مدیدی جنبش کارگری جنوب کالیفرنیا را قبضه کرده بودند. ب خلاف دیگر نقاط کشور که در آنها از سالهای 1930 تا زمان غیر صنعتی شدن ... اتحادیه های صنعتی CIO پر تحرک ترین بخش جنبش کارگری را تشکیل می دادند. با اینکه بسیاری از اتحادیه های AFL در نظام سر بر آورده ی نئو لیبرالیسم نیز برای بقاء خود دست و پا می زدند، اما در مجموع بهتر از همتایان CIO خود توانستند این طوفان را پشت سر گذارند. یکی از اصلی ترین مزایای AFL این بود (که این اتحادیه ها) کانون توجه خود را به سمت مشاغل قرار داده بودند و ریشه ی خود را در بخش خدمات و ساختمان دوانده بودند و نه بر بخش صنعتی اقتصاد. یعنی بخش هایی که در مقابل "جهانی شدن" و جابجایی سرمایه ها مصونیت بیشتری داشته و کمتر تأثیر پذیر بودند. دیگر اینکه این اتحادیه ها قبل از تأسیس "هیئت ملی روابط کارگری" و اداره های محدود کننده ی کارگری ِ مربوط به دوران "معامله ی جدید" پا به سن گذاشته بودند و نسبت به همتایان CIO ی خود به مجموعه استراتژیک وسیعتری دسترسی داشتند. در ایالات متحده اگر امیدی به اعتلای نوینی در فعالیت های جنبش کارگری موجود باشد، آنچنان که سال های 30 و 40 شاهد آن بودیم، احتمالاً از طرف اتحادیه های پیشین AFL خواهد بود. که در میان آنها نمونه ی امیدوار کننده ی سازمان غول آسای SEIU با یک میلیون و هشتصد هزار عضو وجود دارد. این اتحادیه همچنین یورش راهگشای بزرگ و موفقی را بین کارگران خدمات بهداشت و درمان و کارمندان دولتی به پیش برده است. چنین توسعه ی چشم گیری را می توان یک پدیده ی ملی به شمار آورد. اما، (این پدیده ی) بخصوص خود را در لس آنجلس – محلی که SEIU پایگاه قدرت جنبش کارگری را تشکیل می دهد – جلوه داده است. تعداد اعضاء آن 15 در صد کل اعضاء اتحادیه های کارگری در لس آنجلس می باشد. در منطقه مرکزی، بین سال 2001 و 2002 اعضایش به دو برابر افزایش یافتند. SEIU همچنین ابزار سیاسی نیرومندی را در اختیار "فدراسیون کارگران بخش لس آنجلس" Los Angeles County Labor Federation قرار داده است. تا حدی که دیگر اتحادیه ها در مقایسه با آن شبیه به کوتوله هایی بیش نیستند. از این گذشته در سطح کشوری تعداد اعضاء آن در عرض 25 سال ، سه برابر افزایش یافته، (این رقم بخصوص زمانی جلب توجه می کند که) در همین دوره بطور کلی انسجام اتحادیه ها بصورت بارزی رو به افول بوده است. گو اینکه بخشی از این رشد نتیجه ی به هم پیوستگی و ادغام گروه ها بوده است، اما، SEIU دارای تاریخچه ی طولانی ای در سازماندهی است. در سال 2003 SEIU, گروهای ناراضی از ساختار فدراسیون (متحد) AFL-CIO را که خواهان دگردیسی سازمانی بودند رهبری کرد. شکست در انجام اصلاحات باعث انشقاق عظیمی در جنبش کارگری گشت. تا اینکه نارضایتی در سال 2005 به اوج خود رسید و چهار اتحادیه بزرگ از این فدراسیون انشعاب کرده و چندی بعد فدراسیون CTW – (تغییر کن تا برنده شوی-م) – را تشکیل دادند. تعجبی ندارد که تقریباً تمامی اتحادیه های زیر چتر CTW از وابستگان به AFL بودند. بغیر از SEIU ، اتحادیه معروف رانندگان تریلی Teamsters، اتحادیه کارگران یدی Laborers ، اتحادیه درودگران Carpenters ، و اتحادیه "اتحاد، اینجا!" – Unite Here ( از وابستگان AFL بوده که CTWرا بنیان گذاشتند). این اتحادیه ها زمانی ستون های محافظه کاری و فساد (اتحادیه ای) به شمار می رفتند، اما امروز در فعالیت های جاری ِتولد دوباره ی جنبش کارگری تبدیل به گواهی از میراث قدرت زنده گشته ی تاریخ AFL گشته اند. شاید یکی از مهمترین مشخصه ی اصلاحات جاری در جنبش کارگری، روحیه ی شجاعت و جسارت آن است. فدراسیون جدید CTW خودش را به مثابه ی جنگجویی اعلام داشته که سوگند یاد کرده تمامی منابع خود را در خدمت عضو گیری قرار دهد. اگر بخواهیم منصفانه بررسی کنیم، شاید تخصیص بخش عمده ی منابع به عضو گیری بی احتیاطی و بی عقلی باشد. چنانچه همه توافق دارند، سازماندهی اتحادیه ها، امروز با موانع هولناکی روبروست. قدرت کارفرمایان از طریق "جهانی شدن" افزایش یافته است. و توانایی بیشتری در جا به جا کردن مشاغل پیدا کرده اند. در عین حال کارفرمایان داخل آمریکا نیز نسبت به جلوگیری از تشکیل اتحادیه ها ثابت قدم تر شده و سختگیری بیشتری در مخالفت با سازماندهی کارگران و کسانی که تفوق آنان را به چالش بطلبند، بصورت متحدانه نشان می دهند. در سطح حکومت مرکزی ، مخالفت رژیم سیاسی ِ کنونی ایالات متحده در رابطه با اتحادیه ها در یک قرن گذشته بی سابقه بوده است. و این رویه در تعداد رو به رشد حکومت های ایالتی نیز صادق است. پس از دهه ها سقوط، ساختار قانون کار در مورد فضای تحرک اتحادیه های دخیل در امر سازماندهی محدودتر گشته و آن معدود حمایت هایی که در قانون باقی مانده به طرز حقیرانه ای اجرا می گردد. کارفرمایان متناوباً قانون شکنی می کنند. اما همانطور که مارتین لوتر کینگ گفته است :" ترقی انسانیت هرگز بر روی چرخ های اجتناب ناپذیری نمی چرخد." همانند او، جامعه شناس آلوین "ولدنر نیز به این موضوع توجه کرده که "تحلیل های ساختاری اغلب توسط تغییرات ناگهانی دچار شگفتی می شوند." هیچ تضمینی وجود ندارد که کوشش های جاه طلبانه ی جنبش رستاخیز اتحادیه ای در سطح کشور به پیروزی دست یابد، اما موفقیت های اتحادیه های جنوب کالیفرنیا و در تأیید آن، موفقیت تاریخی مبارزات کارگری، که در مقاطع مختلف با دشواری های بسیاری روبرو بوده است، گواهی است بر این چشم انداز! همانطور که هر دو فدراسیون AFL-CIO و CTW نیز متوجه شده اند، راهپیمایی های بهار گذشته " حقوق مهاجرین" که خالق حق رأی برای مهاجرین تازه وارد شده گردید و همچنین فعالیت های سیاسی جنبش کارگری لس آنجلس در دهه گذشته، علائم امیدوار کننده ای برای تولد دوباره ی جنبش کارگری در قرن جدید است.
خانم روث میلکمن یک جامعه شناس آمریکایی است که در مقام مدیریت "انستیتوی روابط صنعتی دانشگاه کالیفرنیا در لس آنجلس" UCLA مشغول به کار است. این مقاله از کتاب ایشان بعنوان " لس آنجلس: کارگران مهاجر و آینده جنبش کارگری آمریکا"
استخراج شده و در شماره سپتامبر/اکتبر بوستون ریویو منتشر شده است
برای مقابله با فیلترینگ جمهوری اسلامی
اخبار و اتفاقات
ایران وجهان را،
ما به شما منتقل می کنیم
پخش خبری سازمان جوانان کمونیست
Communist youth organization(sjk)http://groups.yahoo.com/group/javanankomonist
fax:004631899613
در صورت تمایل میتوانید آدرس ایمیل کسانی را که مایل هستندبرای ما بفرستید تا ما اخبار و رویدادهای مختلف را برای آنان ارسال
کنیم
sjk_news@yahoo.com

No comments:

 
direction:rtl;